سلام
تازه از سلف برگشتم و بیکار بودم اومدم اینجا !!
ساعت ۸ پا شدم رفتم کلاس برنامه سازی پیشرفته،استاد مهدیه هاشمی نژاد (همه دوستان میگن کلاس مهدیه!!!)
با کلی استرس ساعت ۱ رفتم سالن امام علی واسه امتحان تربیت بدنی۱ (همه میگن تربیت ۱ که اسونه ولی واسه من....)
از قضا انگشت سوم پای چپم هم درد میکرد نمی تونستم بدوم!! که با دویدن اجباری واسه نمره خوب شد!!
۲ تا از تست های ازمون رو دادیم و الفرار..
قبل از اونکه برم کلاس معادلات دیفرانسیل تو راهروهای علوم پایه داشتم قدم می زدم که گوشه راهرو یه دوهفته نامه(فرهنگی اجتماعی هدیه افتاب) پخش میکردند که متن این شعر توجه منو به خودش جلب کرد.
باران
احساس مرا نسیم بارانی برد
خوشتیپ ترین دختر آماری برد
آنروز من و تو را به جرمی که نگفت
مامور دم در نگهبانی برد
تو آن طرف و من این طرف سرگردان
من باتو ام و تو با طرف در پیمان
دریاچه روبروی سالن آمفی
مشروط شدم دوباره ، زیر باران
(مسعود بافقی)
------
بگذریم
از ساعت ۳ تا حالا هم بارونی تو یزد گرفته که نگو نپرس!!!
الان هم با دوستم قرار (درسی)دارم باید برم
به قول دوستان بدرود
پ.ن.۱. جا دارد از زحمات بی دریغ استاد میرحسینی(استاد معادلات دیفرانسیل) تشکر کنم
پ.ن.۲. چارت تحصیلیم تغییر کرده موندم چه کنم!! (چارت جدید)