در نگاه اول پس از شنیدن خبر برگزاری جشنوارهی حرکت و رویش فرصتی را در پیش روی خود دیدم تا با ایدههای بچههای رشتههای مختلف دانشگاه زاهدان آشنا شوم اما بازدید دو ساعتم بیفایده ماند و پشیمان از اتلاف وقتم در بوستان فردوسی!!!
در همه جشنوارههایی که بنده فقط از آنها بازدید کردم نه شرکت (تهران، یزد،اصفهان) که اکثرا زیر نظر انجمنهای علمی و پارک علم و فناوری و امور فرهنگی دانشگاهها برگزار میشود، هدف نشان دادن ایدهها در رشتههای مختلف همراه با جذب افراد و اینکه انجمنهای علمی واقعا در حال ایدهسازی در رشتههایشان هستند.
اما در دانشگاه زاهدان چیز دیگری اتفاق افتاد!!! چیزی عجیب!!
جشنوارهای که هدف آن فقط سرگرم کردن دانشجوها و خوشگذرانی آنها بود. من خودم به تک تک غرفهها سر زدم و از نماینده غرفه فقط یک سوال میپرسیدم!!
"حرکت انجمن (غرفه) شما تو این جشنواره چیه و چی رو الان میخوای به من دانشجو از رشتهات معرفی کنی تا من به علوم رشتهی تو علاقمند بشم!!”
همچین نگاه بهت میکردند که از پرسیدن سوالت پشیمان میشدی!! پسرها غرفه از جواب دادن که کم میآوردند، دخترهای غرفههایشان را میفرستادند جلو تا آنها پاسخگو باشند. ولی آنها نیز با خنده پاسخگو بودند.
در آخر سر هیچکدام از انجمنهای علمی هیچ نواوری و هیچ حرکتی نداشتند!!
حتی من به بعضی هاشون پیشنهاداتی دادم :
غرفه شیمی : چهار تا شیشه با آب های رنگی گذاشته بود و برچسبی روی آنها!!! آنها به سادگی میتوانستند با انجام دو سه تا ازمایش ساده کمی غرفهیشان را شلوغ کنند. اما دریغ از حرکتی
غرفهی IT : نمیدان کجای طراحی غرفهیشان به IT مربوط بود ولی ای کاش چهار تا نرم افزار ساده و کاربری را در جشنواره به دانشجویان معرفی میکردند تا دانشجویان از آنها بهره ببرند.
غرفهی مهندسی کامپیوتر: غرفهای برای فروختن CD با قیمتهای بالا!!
غرفهی زبان : غرفهای که ای کاش به جای آهنگهای تکنو خارجی روشهای یادگیری زبان را به دانشجویان یاد میدادند.
و غرفههای دیگر هم ...... ولی در غرفههایی که دانشجوی دختر بیشتر موجود بود تراکم جمعیت هم بیشتر!!!
اوج توهین به سطح دانشجو و دانشگاه در این جشنواره را مجریان جشنواره به نمایش گذاشتند، با تکه کلامهایی که نشان از سطح فرهنگ پایین مجریان در رعایت بعضی اصول اخلاقی داشت. کلماتی که نمیدانم چرا حراست دانشگاه در جمع دانشجوی مختلط جلوی آن نتوانست قد علم کند.
شاید میگویید بنده دارم اغراق میکنم، خودتان به بازدید از جشنواره بروید و فقط غرفهای را بیابیدکه بوی از علم در آن باشد و آن غرفه علمی را به شما بیاموزد. اگر پیدا کردید ما را نیز خبر کنید.
گاهی اوقات فکر میکنم بودجههایی که صرف چنین مراسماتی میشود، ای کاش به افرادی میرسید که پول برای انجام پایانامهیشان ندارد
یا اصلا یک کمک خرجی برای افرادی بود که در زاهدان ایدههای خوبی دارند ولی پول ندارد و حمایت نمیشوند.
ولی طی بازدیدام سه چیز مثبت را دیدم که حیفم میآید معرفی نکنم:
1- غرفهی هلال احمر: غرفهای که هم به طور حرفهای و هم اماتوری داشت مباحث مربوط به امداد و نجات و کوهنوردی را اموزش میدادند و بچههای غرفه با شور و اشتیاق و اوج خستگی جواب بازدید کنندگانشان را میدادند. و نقشی در ارتقا سطح سلامت فردی داشتند. بنده به شوخی گفتم که ایا با غذاّهای سلف دانشگاه میتوان سالم بمانیم. سوال مرا جدی برداشت کرد و چنان پاسخ منطقی به من دادم که تا عمر دارم فراموش نخواهم کرد. راههای را به ما نشان داد که بتوانیم عوارض مربوط به غذای بد دانشگاه را جبران کنیم و این است غرفهی برتر از نظر من
2- غرفهی نجوم : غرفهای که باید اکثر کارهایش را با تلسکوپ در شب انجام دهد، اما بازدید من عصر بود !! ولی با این وجود به شرح تلسکوپ و و راههای رصد پرداخت و چندین نظریهی مربوط به بیگ بنگ را معرفی کرد که جای بسی خوشحالی داشت. در آخر سر هم یکی از دوستان با استعداد زاهدان، با چهار تیکه مقوا، عینک واقعیت مجازی را برای صورتهای فلکی ساخته بود، که بنده به شخصه با روی چشم گذاشتن عینک برای اولین بار صورتّای فلکی را به طور کامل دیدم و حیرت کردم. و برنامهی رصد نیز این غرفه برای ساعت ۸ شب با آموزش در نظر گرفته بود. و این است غرفهی برتر از نظر من
3- غرفهی بی نام ونشان: نمیدانم نام غرفهاش چه بود و برای چه این کار را انجام میداد اما ایدهی زیبا برای ما انسان هاست که گاهی لبخند را برلبانمان داشته باشیم. دانشجویی دختر با یک حلقهچسب و یک کاغذ رنگی کوچک که روی آن فقط لبخند بود، آن تیکه کاغذ را به سمت چپ بندنت درست روی قلبت میچسباند و این را به ما یادآوری میکرد که لبخند دوای هر درد است.
این بود گزارش سه ساعته بازدید یک دانشجوی زاهدان از جشنوارهی بی حرکت دانشگاه سیستان و بلوچستان.