پنج شنبه های هر هفته طبق روال می رم خونه مادربزرگم (در واقع کل فامیل میان)
این هفته که رفتم خالم دندونش درد می کرد .گفت بیا من ببر مطب دکتر (منم بیکار !!!)
به خودم گفتم حالا که تا مطب اومدم دکی هم یه نگاهی به دندونم بندازه!!
آقا چشتون روز بد نبینه !!
گفت ۴ تا دندونات (دندان هایت)خرابه!!
گفتم بازم خدا رو شکر فقط ۴ تا خرابه!!!
من هم دیدیم وام دانشگاه ریختند و میایه داریم!!
گفتیم دکی تعمیرش کن!!
آقا رک بگم من از بچگی از آمپول می ترسم
بعد از کلی استرس دکی آمپول زد!!
فکم با زاویه ۹۰ درجه حدوداً ۲ ساعتی باز بود
کارش که تموم شد اومدم از دکی تشکر کنم دیم به به!!!
مثل لالا ها می حرفم!!
حدوداً ۳ ساعتی هم تو خونه لال بودم!! (واقعا این لال ها چه رنجی می گشند!!)
پ.ن.۱. تازه تو این ۲ ساعت فقط ۲ تا از دندونام رو (دندان هایم را ) پر کرد !!